ای نفس خیره چقدر هایو هو کنی تا چند ملک ومنصب و جاه ارزو کنی تا چه شد سکندرو قارون چگونه رفت تا کی بمال من زر من گفتو گو کنی یکدم نشد که دیده گشایی به عیب خویش ای خیره چند عیب کسان جستجو کنی بگذشت عمر سرکش وخود سری بس است وقت است سر بجیب تفکر فروکنی پیری رسیدو موی سیاهت سفید شد شد وقت انکه گوش به لاتقنطو کنی دامان عصمتت شده صد چاک از گناه دست دعا برار که ان را رفو کنی ساعد.اگر که جامعه خواهی نکو شود باید نخست خوی بد خودرا نکو کنی
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت