دریغا که بی ما بسی روزگار بروید گل وبشکفد لاله زاربسی تیر ماه ایدواردیبهشت که ما خاک باشیم وگل خشت پس از ما دهی گل بسی بوستان نشینند بر گردهم دوستان بسی دوستان برزمین پانهند که بی باک پا بر سرمانهند کسانی که از ما بغیب اندرند بیایندوبرخاک ما بگذرند زدم تیشه ای یکروزبر تل خاک بگوش امدم ناله ای درد ناک که زنهار اگر مردی اهسته تر که چشم است گوش است دست است سر
ارسال نظر برای این مطلب
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آرشیو
آمار سایت